کد مطلب:317044 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:234

عباس مرا زد
در شهر سامراء جمعی از شیعیان و عاشقان آل محمد صلی الله علیه و آله به عزاداری مشغول بودند و بر سر و سینه می زدند. شخصی سنی، آنان را مسخره می كند و می گوید «این كارها چه معنا دارد و برای چه كسی خود را می كشید»؟!

یكی از عزاداران به او می گوید: «مسخره كردن عاشقان و دیوانگان امام حسین علیه السلام عاقبت خوشی ندارد؛ دست از مسخره و استهزاء بردار».

اما آن سنی نگون بخت كلمات توهین آمیزی می گوید و جسارت می كند. مرد عزادار می گوید: «عباس، یضربك»! یعنی اگر توبه نكنی، «عباس تو را می زند!»



[ صفحه 125]



مرد سنی می گوید: «از دست عباس و دودمان او كاری بر نمی آید.»

آنگاه به طرف خانه ی خود می رود. هنوز چند قدمی نرفته بود كه دلهره ی عجیبی سراسر وجودش را فراگرفت و رنگ از صورتش پرید و به خانواده و دوستانش گفت:

«عباس ضربنی و اموت»! «یعنی عباس مرا زد و من می میرم!» و می خوابد. صبحگاه كه به بالین او می روند می بینند گویا سالها است كه مرده است!

بستگان او از طلاب شیعه نیز برای شركت در مجلس ترحیم دعوت می كنند ولی آنها از رفتن خودداری می كنند [1] .


[1] خصائص العباسيه، آيةالله كلباسي نجفي، ص 243، به نقل از كرامات حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام، سيد علي حسيني، ص 84.